Sunday, August 19, 2007

سخنرانی پرفسور کنيچی ماتسوموتو

سخنرانی پرفسور کنيچی ماتسوموتو

فرهنگ ژاپني چگونه شكل گرفت
حضور گروه‌هاي قومي مختلف در ژاپن باستان

طي دوره‌اي در تاريخ باستان، ژاپني‌ها بتدريج فرهنگ اصلي خود را شكل دادند و به عنوان يك نژاد مستقل شدند. با اين وجود، مناسب‌تر خواهد بود تا اين وجود نژادي را به عنوان وجودي قومي درنظر بگيريم تا يك ملت.

ضمنا برخي مدعيند كه نژاد ژاپني به قوميتي واحد تعلق ندارد. چون نژادهاي مختلف مانند نژاد Ainu ، نژاد Ryukyu ( اصالتا از قسمت جنوب غربي ) و كره‌اي‌هايي كه در ژاپن زندگي مي‌كنند، وجود دارند. آن‌ها نتيجه‌گيري مي‌كنند كه از نظر نژادي ژاپن ملتي يكپارچه نيست.

اما در پي تاسيس ملت-دولت در ژاپن، اين چنين نژادهاي متنوع به عنوان اقوام -يعني گروه‌هاي قومي مورد توجه قرار گرفتند و اين دولت مربوط به جامعه ظاهرا در آغاز دوره Tokugawa (۱۶۰۰-۱۸۶۷) شكل گرفت.

دوره Tokugawaبعنوان يك دوره پيش از مدرن موسوم به Kinsei تعريف مي شود كه بين قرون ميانه و دوران مدرن قرار مي گيرد . در حقيقت ، نوع غربي مدرنيزاسيون در طي اين دوره حاصل نشد ، با اين وجود بعقيده من بايد توجه داشت كه تا حدي مدرنيزم بعني شكل گيري ملت-دولت از قبل در آن دوره آغاز شده بود .

اين چنين دسته بندي هاي زماني مانند Kinsei در تاريخ غربي وجود ندارد. تعريف ژاپني Kinseiاز ايده ذيل ناشي مي شود . در حالي كه دوران مدرن در غرب بعد از تجربه رنسانس در پي اعصار تيره وسطي، و پس از آن انقلاب صنعتي آغاز شده بود ، اما اين سير تاريخي در مورد ژاپن صادق نمي باشد. بنا بر اين با در نظر گرفتن اعصار مدرن در غرب بمثابه يك معيار، دورهTokugawa را نمي توان به عنوان دوره مدرن محسوب نمود . به عبارت ديگر ، حتي پس از قرون وسطي ، ژاپن تحت عصر فئوداليزم موسوم به Kinsei تا زمان دوره احياي Meiji قرار گرفت (1868) ، يعني زماني كه مدرنيزاسيون معادل نوع غربي آغاز شد . دوره Kinsei بنا براين به اين دليل ايجاد شد تا تاريخ ژاپن را مطابق با تصوري از مدرن غرب توضيح دهد .
يك مورخ ژاپني به نام Yoshihiko Amino در كتابي تحت عنوان ژاپن چيست ( نشر Kodansha 2000) ادعا مي كند كه تاريخ ژاپن بعد از جنگ به اين منظور تدوين شده تا داستان ساخت ملتي را شكل دهد و اين كه بر اساس اين باز نگري تاريخي ، دوره Tokugawa به عنوان دوره يك جامعه فئودالي طبقه بندي مي گردد . سپس Amino بحث مي كند كه بايدفرهنگهاي متفاوت يا نژادهاي متفاوت از نظر تاريخي فرهنگي در شرق و در غرب ژاپن در آن دوره زماني وجود داشته باشد . ( در اين مورد، صحيح تر آن است كه نژادها را جايگزين گروههاي قومي نماييم )

در حقيقت ، در طي دوره Heian ( 794-1192) فرهنگها در شرق و غرب ژاپن بنحو زيادي از يكديگر متفاوت بودند . يك جنگجوي ژاپني قرون ميانه بنام Masakado Taira سلسله اي را در شرق در همچشمي و رقابت با سلسله غرب تاسيس كرد و اين رقابت سرانجام باعث بروز نبردي بين Heikes و Genjis گرديد . در حاليكه Genjis، قبيله اي از جنگاوران قرون ميانه پرچمي با خورشيد افراشته يا دايره اي قرمز در برابر زمينه سفيد به اهتزاز در مي آوردند ، Heikes ، خانواده اي از نجباي درباري پرچمي با خورشيد در حال طلوع با يك دايره سفيد ( يا طلا) در برابر زمينه قرمز را به اهتزاز در مي آوردند . همين حقيقت تفاوت هاي فرهنگي بين آنها را نشان مي دهد .

در اوايل دوره باستاني ، دو نژاد از عرض دريا بر ژاپن مسلط شدند . يك نژاد نژادي دريايي از تبارIzumo بود و ديگري نژادي كشاورز از تبار Ise بود. اين بدان معني نيست كه دو ملت در ژاپن وجود داشتند بلكه بدان معني است كه دو گروه قومي در آن جا زندگي مي كردند.
قبيله Yamatoكه در Ise ساكن بودند اساسا قبيله اي بودند كه به برنج كاري اشتغال داشتند . در ضمن قبيلهIzumo همانند Yamatos از نژاد زرد بودند و از نظر ظاهر فيزيكي و رنگ مو شبيه به هم بودند . در عين حال Izumo قبيله اي دريايي بودند كه به وسيله كشتي به ساحلIzumo رسيده بودند. آنها در امتداد ساحل دريا زندگي مي كردند و به ماهيگيري اشتغال داشتند . اين قبيله در جنگلي در امتداد رودخانه از آهن فولاد بعمل آوردند. بعلاوه ، قبيله Hayato از تبار Satsuma كه بعنوان انسانهاي برهنه در اولين كتاب تاريخ ژاپن بنام Kojikiظاهر و معرفي مي شوند نيز به ماهيگيري اشتغال داشتند هر چند بيشتر تمايل داشتند كه قبيله اي شكارچي ناميده شوند. در قسمت بالاي آن در Hokkaido آنگونه كه معمولا مشهور است قبيله Ainu زندگي مي كردند.

عموما تصور بر اين است كه تنها يك نژاد بنام Jomonjin در ژاپن زندگي مي كردند ، اما در حقيقت ، همانگونه كه مشاهده كرده ايم ، گروههاي قومي مختلفي در مكانهاي متفاوت زندگي مي كردند . از ميان اين تركيب و مخلوط نژادي ، نژاد Yamato بتدريج نوعي ملت را از زمان حكومت امپراتور Temmu ( 686-673)در عصر Nara شكل دادند.
اين امر وجهي مهم در شكل دهي ملت ژاپن محسوب مي گردد. بنديكت اندرسون مي گويد كه يك هشياري نژادي لزوما بشكل تنگاتنگي بايد با طلوع سرمايه داري همراه بوده باشد اما وقتي نوبت به جامعه ژاپني مي رسد در اوايل حكومت امپراتور تمو، اگر نه ، حد اقل در دوره توكوگاوا، طلوع ملت عمدتا بر اثر ظهور يك تمدن خارجي عظيم بوده است.

در مورد چين ، هسته ملت چيني نژاد هان بود، جداي از آنها، ساير نژادهاي اقليت شامل ايغور، ميائو، يي يا كره اي ها نيز در پيرامون ملت وجود داشتند . در حاليكه هان در حال شكل دهي ملت-دولت خود بودند ، نژاد هاي اقليت در اعضاي آن محاسبه نمي شدند . بعد از اين كه هان سلسله كوئينگ را سرنگون كرد، آنها ملت-دولت خود را ينام جمهوري چين در سال 1912 ايجاد كردند . سپس در سال 1949 كشور به جمهوري خلق چين تغيير نام داد . پس از آن است كه سرانجام اقليتها در قالب ملت چين پيوند مي يابند . در نتيجه، حتي اكنون هم همچنان مايلند كه بعنوان گروههاي قومي اقليت در ملت –دولت چيني محسوب شوند .

احساس مذهبي ژاپني در معاني Kami (خدا) منعكس مي گردد.

قبيله ايزومو اشيائي مانند مارهاي دريايي، جانوران عظيم ، يا صدفهاي دريايي را مورد پرستش قرار مي دادند كه بنحو خاصي با مذهب و الهه نژادهاي دريايي پيوستگي داشتند . در فرهنگ آنها عمدتا اشياي مقدس كه سمبل هاي حيات و باروري بودند مورد پرستش قرار مي گرفتند .
ضمنا بر اساس نظر كوئينو يانگايدا، نيمي از اشياي مذهبي زيارتگاههاي سا خته قبيله اي كشاورز از تبا ر Ise بنوعي با مونث ها مرتبط بودند تا كشاورزي از جمله موي مونث ، آينه ها يا لوازمي مانند شانه و مهره هايي كاما شكل . اين امر عمدتا بدليل آن است كه تصوير جنس مونث با تصوير باروري در طبيعت همپوشي داشت . مقايسه اي بين اشياي مقدس هر نژاد بروشني نشانگر تفاوت در دو فرهنگ است .
ياماتو نژادي كشاورز بر نژاد دريايي ايزومو كه داراي منشا متفاوتي با آن ها بودند غلبه يافتند . بعلاوه آن ها با موفقيت بر ساير نژادها كه از اطاعت آن ها امتناع مي كردند يا داراي زمينه فرهنگي متفاوتي بودند غلبه يافتند شامل نژادهاي كوزو ، هايوتو، تسيوچيگومو در يوشينو ( قسمت غربي ميانه ژاپن ) و يك قبيله دريايي ديگر بنام هاكوشيرو در كيوشو ( قسمت جنوبي ژاپن) .
در حقيقت نحوه حكومت بر كشور توسط ياموتو در شكل يابي كليشه فرهنگ ژاپني سهيم بود و سنت بعد از آن كه خدايان نژادهاي ديگر بايد بصورتي مساوي يا حتي با درجه بالاتري در مقايسه با خدايان خودشان مورد پرستش قرار گيرند همچنان حتي تا زمان حاضر باقي مانده است .

اين الگوي فرهنگي نه تنها اعتقاد به عالم ارواح را جذب كرد كه اعتقادي به طبيعت بعنوان وجودي پاك و منزه است بلكه به خدايان نژادهاي ديگر نيز احترام مي گذارد . بعد از خدايان طبيعت، خدايان فرهنگي ديگري مانند خداي جنگجويان بنام هاچيمان شين وارد سيستم مذهبي آنها گرديد. سپس قدسين افسانه اي در تائويسم ، بودا در بوديسم ، قدسين در كنفسيوسيزم و حتي در خداي مسيحي در سيستم پس از آن وارد شدند. آيا اين را مي توان توحيد( تلفيق و تاليف عقايد مختلف) ناميد؟

مورد قبيله ايزومو را در نظر بگيريد كه بزرگترين دشمن سلسله ياماتو بود . بعد از غلبه بر ايزومو سلسله ياماتو زيارتگاه ايزومو را براي خداي دشمنان خود ساختند و اندازه زيارتگاه حتي بزرگتر از زيارتگاه خداي خودشان بود . اين سياست سلسله يا دشمني نسبت به آنان را پس از منازعات پي در پي كاهش مي داد . از طريق اين روند سلسله مذكور سعي مي كرد تا ديگر نژادها را جذب كرده و همگون سازد.

اين قضيه نه تنها در مورد ايزومو صادق است بلكه در مورد ساير نژادها هم اينگونه است. سلسله اي كه از نفرين ها مي ترسيد زيارتگاههايي را براي اشيا مقدسي ساخت كه اصالتا از قبايل و نژادهايي بودند كه با آنها نبرد كرده بود . آن اشيا بعنوان خداي پاك و مهذب مورد پرستش قرار داشتند . يا ماتو ها اعتقاد داشتند كه اشياي مقدس ، حتي اشياي دشمنان داراي افسوني مرموزند و داراي قدرت مذهبي كه مي تواند مردم را جمع كنند ، بنا بر اين آنها را بايد نيز پرستش كنند . به اين ترتيب شخصيتهاي تاريخي از ماساكادور تا يرا ، يوري تومو ميناموتو ، ميچيزانه ساگاوارا تا تاكاموري سايگو در زيارتگاهها ؛ زيارتگاه كاندا ، زيارتگاه شيروهاتا ، زيارتگاه تنمان ، زيارتگاه نانشو بترتيب مورد پرستش قرار مي گرفتند. زيا رتگاههاي ژاپني بيشتر به اين شيوه ساخته مي شدند جداي از برخي از زيارتگاههايي كه در آن جا طبيعت مانند كوهها ، دره ها ، درختان يا گرگها و خدايان فرهنگي مورد پرستش قرار مي گيرند.

اين اعتقاد مذهبي ژاپني ها نيز كلمه Kamiكامي را منعكس مي كند كه نه تنها به معني خدا است بلكه به معني وجودي بالاتر بر فراز ما مي باشد . Okami اوكامي به معني Shogun شوگا ن يا امپراتور بكار مي رفت . Kawa كاوا ( رودخانه) Kami كامي و Kaza كازا Kami ( باد) بجاي رودخانه بالا و باد بالا بكار مي رفت . Kami كامي همچنين بمعني ضمني مو مي باشد كه روي سر بصورت بالا است . Kami-nari كامي ناري ( غرش) بمعني تندر است كه مي غرد و بار ديگر در آسمان بالا است .

نوريناگا موتووري استاد فلسفه ژاپن در عصر ادو توضيح مي دهد كه كامي بمعني چيزهاي با ارزش بود . اين توضيح آشكار مي سازد كه كه تمام اشياي پاك و مقدس بايد مانند خدايان مورد پرستش قرار گيرند . اندازه آن ها هر چه كه باشد،با اشيا قدرتمند و پاك شامل حتي مو، رودخانه بالا يا اجداد فرد بعنوان اشيا مذهبي برخورد مي شد.

بر اساس اين اعتقاد ، ژاپني هاي باستاني حتي زيارتگاههاي بزرگتري را براي خدايان دشمنان خود در مقايسه با خدايان خود مي ساختند به منظور اين كه از نفرين آن ها به هر بهايي جلوگيري بعمل آورند . از اين رو ژاپن به كشوري بدل شد كه در آن جا صدها و هزاران خدا مورد پرستش قرار مي گيرند .

اين چنين اعتقاد مذهبي ژاپني و بينش آنها از طبيعت و عالم كاملا با نوع يكتا پرستي اروپايي متفاوت است . يكتا پرستي از جمله مسيحيت باعث مي شود كه معتقدان با كفار با استفاده از نيروي نظامي بجنگند چون آن ها قويا معتقدند كه خداي خود آن ها نمايانگر يك حقيقت مطلق است . بنا بر اين ، بين مسيحيت و يهوديت يا بين مسيحيت و نژادهاي سلتي يا نژادهاي آلماني يا بين مسيحيت و اسلام گاهگاهي رودرويي پيش مي آيد كه منجر به جنگ هاي مذهبي جدي مي گردد.

ديدگاههاي منحصر بفرد نسبت به مذاهب در ژاپن : داستان تيسيكو Teiseiko

در مقايسه با تاريخ مذاهب در كشورهاي اروپايي ، تضادهاي مذهبي را كه باعث نتايجي جدي شد نمي توان با مطالعه تاريخ ژاپني شناسايي نمود . اين گرايش را مي توان در ديگر كشورهاي آسيايي نيز مشاهده كرد . آن ها مي توانند انواع متفاوت مذاهب و خدايان را تحت نفوذ اعتقا د به جانگرايي و عالم ارواح بپذيرند . تنها استثناي مورد اشاره را مي توان در دوره ميانه ژاپن يافت كه طي آن سركوب تقويت شده توسط يك حاكم بر عليه سازمان عظيم بوديسم رخ داد . در آن رخداد گروهي مذهبي تحت حاكميت اصول عقايد يكتا پرستي قرار داشت : نوبوناگا اودا Nobunaga Oda به ليشيياما هونگا نجي Lishiyama Hongannji در اوساكا حمله كرد به اين منظور كه نمايندگي مذهبي قدرتمند تحت كنترل او را بر اندازد.

با توجه به نگاههاي معطوف به مذاهب در كشورهاي آسيايي ، موقعيتهاي يكساني را مي توان در تايوان ، معبد روسانسو مشاهده نمود. افزون بر اين ، مثلا در ژاپن ، جزيره هيرادو در تاگاساكي در قرن شانزدهم را مي توان مورد توجه قرار داد . جزيره هيرادو يكي از مكانهايي در ژاپن است كه مردمان اروپايي براي نخستين بار ديدند و همچنين به عنوان مكاني شهرت دارد كه در آن جا مسيحيت براي اولين بار عرضه شد . از نظر جغرافيايي خليج كوچك هيرادو و خليج كوچك كاوااوچي در جزيره وجود داشتند : خليج كوچك هيرادو بعنوان بندر اصلي تجاري براي كشتي هايي مورد استفاده قرار مي گرفت كه از اسپانيا ، پرتغال ، هلند ، بريتانا و چين مي آمدند. از سوي ديگر ، خليج كوچك كاوااوچي به عنوان دومين بندر براي آن دسته از كشتي هايي مورد استفاده قرار مي گرفت كه قرار بود براي مدتي لنگربيندازند زيرا جريان هاي آب دريا در داخل خليج كوچك هيرادو سريع حركت مي نمود .

در اين جا ، با نگاهي به زمينه تاريخي جزيره هيرادو داستان تيسيكو Teiseiko را مي توان ارائه نمود . قصه او بو سيله نويسنده مشهور ژاپني در عصر توكوگاوا بنام چيكا ماتسو مونزائمون تاليف شده است و اين نمايشنامه براي مردم ژاپن با عنوان ژاپني Kokusenyagasen كوكوسنياگاسن مشهور است.

توشيريو پدر او يكي از بازرگاناني بود كه از جزيره هيرادو بازديد كرد و به سلسله مينگ ؛ حكومت چيني آن دوره با آوردن ثروت هنگفتي كمك كرد. او همچنين يك دزد دريايي بود اما مانند يك بوركرات ارشد در چين با او برخورد مي شد. او مالك دژهايي در تايوان و هيرادو بود و با زني ژاپني بنام ماتسو تاگاوا ازدواج كرد تا تيسيكو را بدنيا بياورد . در آن روزها براي بازرگاناني مانند او چندان غير معمول نبود كه از سوي رهبران سياسي امتيازاتي را دريافت كنند هر چند كه با اقدامات غير قانوني مرتبط باشند . شاه يا ملكه انگليس به دزدان دريايي لقب شواليه مي دادند هنگامي كه آن ها برايشان مال و منال فراوان به همراه مي آوردند . دولت از بازرگانان مي خواست كه قروض را لغو كنند يا به مردم كمك كنند تا اجازه يابند مسلح شوند و داراي القابي در ژاپن باشند.

بعد ها ، توشيرو بنحو تنگاتنگي به خصوص به سلسله كوينگ متصل گرديد كه توسط نژاد منچوري اداره مي شد. با او به عنوان يك عضو طبقه داراي امتياز در حكومت برخورد مي شد و او وفاداري اش را نسبت به دولت نشان مي داد . اما همسر ژاپني اش مخالف اين سياست بود و مجبور شد خود كشي كند . پسرش تيسيكو نيز بر عليه تصميمات سياسي پدرش بود و در عوض وفاداري اش را نسبت به سلسله مينگ نشان مي داد . او دژ خود را در تايوان گشود و در حمايت از نهضتهاي ضد كوينگ و استقرار مجدد سلسله مينگ بدل به يك فعال گرديد . او در كسب كنترل سياسي در تايوان جهت تداوم دوره سلسله مينگ موفق گرديد . اما نتوانست فعاليتهاي سياسي اش را در طي دوران زندگي اش تحقق بخشد.

بنابراين زندگي تيسيكو در نمايش ژاپني بعنوان داستان يك مرد چيني توصيف مي شود كه داراي مادري ژاپني بود و وفاداري اش را نسبت به سلسله مينگ نشان داد. بر اساس داستاني حقيقي ، مطالعه شده است كه او چندين بار از حكومت ژاپن ، توكوگاوا درخواست كرد تا از فعاليتهاي سياسي اش حمايت كند اما طرف ژاپني نسبت به فرستادن نيروهاي خود جهت حمايت از او بي ميل بود براي اين كه نمي خواستند به رابطه بين حكومت چين و ژاپن در آن روزها آسيبي برسانند. او مورد پذيرش قرار نگرفت هر چند حكومت ژاپن از سپاه او بصورت مالي كمك كرد به علت اين كه بيشتر كشتي هايي كه از چين و تايوان مي آمدند تحت تملك او در هيرادو تاگاساكي بودند.

مكاني كه در آن جا تيسيكو متولد شد همچنان در هيرادو باقي مانده است . آن مكان در داخل زيارتگاه كمپيرا قرار دارد كه 200-300 متر از بندر خليج كوچك كاوااوچي فاصله دارد . اين روزها در زيارتگاه انواع مختلف خدايان مورد پرستش قرار گرفته اند كه شامل خود تيسيكو ؛ خداي بوديسم ؛ ماسوي چيني براي تجار چيني و تيسيكو مي گردد. زيارتگاه كمپيرا در هيرادو را اكنون مردم محلي ارباب تيسيكو مي نامند و مكاني كاملا آشنا حتي براي كودكاني است كه براي بازي به آن جا مي آيند .
نام زيارتگاه به نام كامپيرا نامگذاري شده است كه در هندو به معني كروكوديل است . در هند كروكوديل به عنوان خدايي قدرتمند مجسم مي شود كه در رودخانه گنگ زندگي مي كند . مردمي كه در درياها در سفر بوده اند آن را به عنوان خداي دريا و سفر امن و به عنوان خداي تجارت و بازرگاني پرستش مي كنند . اين سنت نيز به ژاپن وارد شده بود . ماسو اصالتا يك مذهب بومي در ميان مردمي بود كه در ناحيه هوكن در چين زندگي مي كردند . در تايوان ، ماسو بزرگترين مذهب است و بيش از 2000 زيارتگاه ماسو در آن جا وجود دارد. در ژاپن ، اين زيارتگاهها را مي توان در بندرهايي مانند يوكوهاما ، كوبه ، و ناگاساكي ديد كه در آن جا تعداد زيادي از چيني هاي خارجي زندگي مي كنند.

آن چه كه مي توان در اين جا ديد همچنين در مورد زيارتگاه كمپيرا در كاوااوچي اين است كه مردم انواع مختلف خدايان را با همديگر در يك زيارتگاه پرستش نموده اند كه به معني آن است كه آن ها به هيج عنوان داراي تضادهاي مذهبي نيستند.
اين گرايش را مي توان در مورد ديدگاه ژاپني ها نسبت به مذاهب كاملا بصورت خاص تلقي نمود : مردم هر نوع چهره هايي را كه آنها را به خوف مي اندازد مي پرستند . علاوه بر اين ، كليساي كاتوليك بنام كليساي Xavier را ميز مي توان مشاهده كرد كه در پشت منطقه قرار دارد . مي توان گفت كه مردم ژاپن ايده هاي قدرتمند خدايان و تمدني را كه از خارج براي آن ها آورده شده قبول كرده بودند و آنها را به آن چه كه مي توانست به سبك زندگي خود آنها اعمال كنند تعديل نمودند كه به آنها كمك كرد جامعه خود را با انعطاف ايجاد كنند .

ژاپن بمثابه موزه جهان

مي توان گفت كه انواع متفاوتي از نژادها در بين مردم ژاپن در دوران باستان وجود داشت . آنها با يكديگر يك به يك ادغام شده و سراتجام تحت حاكميت دربار امپراتوري ياماتو قرار گرفتند . در طي اين روند، آنها سيستم تمدن چيني را مانند سيستم نگارش موسوم به نام كانجي ، سيستم مذهبي تائو و بوديسم و نيز كنفسسيوسيزم را اتخاذ كردند . در خصوص سبك خاص مردم ژاپن ، اين مولفه ها همگي بدون تضاد مورد قبول واقع گرديدند.

در ارتباط با Nobunaga Oda زماني ذكر گرديد كه او از مزيت مسيحيت براي حكومت بر سراسر ژاپن بهره گرفت . علاوه بر اين ، او معماري كليساي كاتوليك را براي ساخت قلعه خود اتخاذ كرد : قلعه داراي برجي در بالا بود و بعنوان سمبل قدرت او براي مدرم ژاپني كه در آن عصر زندگي مي كردند مورد توجه قرار داشت. بنابراين قلاع دوره Edo ادو در پي ايده او ساخته شدند : قلاع ژاپني اين روزها بعنوان سمبل زيبايي ژاپني شناخته مي شوند اما مفهوم آن اصالتا مبتني بر برج قلعه كليسا مي باشد.

علاوه بر اين بعدا فرهنگ آلماني تاثيري برجسته از دوره مي جي تا 1945 بر جاي گذاشت تعني زماني كه جنگ دوم جهاني پايان يافت. اين مسئله ناشي از اين حقيقت بود كه آلمان در جنگ فرانسه –آلمان برنده شد ( 1871-1870) و بعنوان نيروي برتر توانست سيستم نظامي و آموزشي و همچنين مهندسي فناوري خود را اتخاذ كند : قانون اساسي ژاپن، سيستم حكومتي امپراتوري ، اقتدار غالب ارتش ، و مطالعات پزشكي تحت سيستم آلماني همگي تقويت گرديدند . در دوره شوا ، ايده Folks Schole نيز وارد سيستم آموزش ابتدايي ژاپن گرديد . اما بزودي بعد از جنگ جهاني دوم عقب نشيني و ايرادات گسترده اي در تمام جنبه هاي مورد اشاره ديده مي شود كه نفوذ آلمان را انكار مي كند زيرا معتقد بودند كه اين امر مردم ژاپن را در مسير شروع جنگ قرار مي دهد و بجاي آن ، سيستم امريكايي غلبه يافت : ايده هاي مربوط به آزادي و دمكراسي ، سرمايه داري ، آموزش و پرورش دمكراتيك، ابداعات كشاورزي ، و توليد اتومبيل مانند سيستم فورد معرفي گرديد.

اما تاثير آلمان همچنان در برخي كلماتي كه مردم ژاپن در زندگي روزانه خود بكار مي گيرند باقي مانده است مانندكلماتي چون انرژي : غالبا به تلفظ آلماني بجاي تلفظ انگليسي بكار مي رود . در همين مسير ، اين گرايش را مي توان براي كلمات ديگري مشاهده نمود كه قبل از نفوذ آلمان بوده است : با نگاهي به كلمه ژاپني Kappa در مي يابيم كه اين در زبان ژاپني به معني باراني است و از كلمه پرتغالي كه اصالتا به معني پوشاندن است و نيز در مورد Chapel كه به معني حمايت از خداست بر گرفته شده است . كلمه انگليسي Card نيز به زبانهاي ديگر مانند پرتغالي و آلماني ترجمه شده و بعنوان كلمات متفاوت با معاني متفاوت در ژاپن بكار مي رود .

از اين رو ، مي توان گفت كه ژاپن اين روزها به عنوان موزه جهان با انواع متفاوتي از مولفه هايي شناخته مي شود كه نه تنها از كشورها آسيايي بلكه از كشورهاي اروپايي آورده شده اند . تنشين اوكاكورا هنرمند مشهور ژاپني زماني ژاپن را با افتخار به عنوان موزه آسيا توصيف كرد زيرا تعداد زيادي از مطالعات ، مذاهب و تكنيكهاي مهندسي از كشورهاي آسيايي مانند ژاپن و هند به آن وارد شده اند.

امروزه ، تعداد بيشماري از ساختمان ها و مكان هاي بدون هويت ملي را ميتوان در ژاپن ديد مانند دهكده هلندي در ناگاساكي ، دهكده اسپانيايي در گوما و پارتنون تاما با سردر يوناني در تاما ، توكيو. مي توان خاطر نشان ساخت كه اين گرايش بزودي ناپديد خواهد شد به موازاتي كه ايده مذكور بعنوان ايده مد قديم شناخته شود . نتيجتا مردم ژاپن مايلند هر نوع ايده اي را از خارج در وهله اول بپذيرند و سپس با انعطاف فقط آن مواردي را انتخاب كنند كه با سبك زندگي خودشان مناسب است تا جامعه را در ژاپن شكل دهند.

چگونه نژاد برنجكار بر ساير گروههاي قومي غلبه كرد

مكاتب يكتا پرستي مانند مسيحيت تلاش مي كنند تا بر كفار بوسيله زور غلبه كنند . براي آنها شهادت وسيله اي براي جنگ با كفار است . سرزمين را فتح كن و آن را به خدا اهدا كن. جنگهاي صليبي مسيحيت يكي از نمونه هاي خاص در اين مورد مي باشد. البته مسيحيت هميشه كفار را حذف نمي كند . وقتي سعي مي كردند كفار را به مسيحيان تبديل كنند ، خدايان كفار را در رخدادهاي مذهبي خود تكريم مي كردند .

براي مثال ، وقتي روش مسيحي غلبه مي كرد و قبايل آلماني را از مذهب بومي خود به مسيحيت تبديل مي كرد اين روش اعمال مي شد . بعد از مقاومت قدرتمند آلماني ، آنها متقاعد شدند كه خدا ( خداي مسيحيت) بايد خدايان كوچك شما را در جنگل ها محافظت كند . اين رسم به رخدادهاي كريسمس منجر گرديد . همين سنت كه بر اساس آن نژادهاي آلماني شمالي تولد مجدد خورشيد را در روز نقطه تحويل تابستان با درختان صنوبر قطع شده از جنگل جشن مي گيرند در زماني كه مسيحيت از اورشليم منشا گرفت وجود نداشت .
مسيحيان تغيير مذهب بومي آلماني را به مسيحيت به عنوان يك استراژي در جهت گسترش مسيحيت در سطح جها ن اتخاذ كردند – يعني آن ها درختان صنوبر را در روز كريسمس تزيين مي نمودند به اين مفهوم كه مذهب بومي آن ها به مسيحيت تبديل مي شود.

مورد شينتو ژاپني را در نظر بگيريد چون اصالتا از اعتقاد به جان گرايي شروع شده از اين رو هر نوع وجود پاك را بعنوان خدا پرستش مي نمود: جنگل ها ، صخره ها ، گرگها ، مارها مي توانستند پاك و مهذب باشند . در برخي موارد اين چنين اشيا پاك حتي بيشتر از خداي آنان مورد تكريم و حرمت قرار مي گرفتند. به اين شيوه ، نژاد ژاپني خدايان جديد و حارجي را مي پذيرفتند همچنين رسوم و سنن ساير نژادها را بر نحوه زندگي خود يكي پس از ديگري اعمال مي كردند.

اين امري عجيب نيست كه نژاد Ise وقتي اولين بار به ژاپن رسيدند متحير شدند : سرزميني بين اقيانوس و كوهها : چون فوران هاي اتشفشاني در همه جا ديده مي شد و زمين پوشيده از باتلاق بود . مثلا جلگه كانتو را در نظربگيريد . آن مكان باتلاقي بود با دره هاي متعدد و رودخانه ها يي گسترده در همه جا. نتيجتا مكانهايي وجود دارد كه هنوز اين روزها داراي Ya ( بمعني دره) در نام اما كن خود مي باشد مانند يوتسويا ، شيبويا و يانساكا .

آنساكا و كيكوساكا نمونه هاي مشابه اي هستند كه داراي واژه ساكا ( به معني تپه) در اسامي مكان هاي خود مي باشند . ادو يك نمونه ديگر است . Edo به معني جاي ورود به خور مي باشد. انسان مي تواند از اين نامها تصور كند كه مناطق اطراف آنها سرزمين هاي باتلاقي بوده اند.

Tone در رودخانه Tone كه معادل Tone در زبان Ainu آينو است اصالتا به معني دره عميق در زيان آينويي است . نام كوه اسورزان در دوره رياست آئوموري از usori زبان آينويي مي آيد كه به معني درياچه اي است كه در ته يك حفره بيرون مي جهد .

وقتي قبايل كشاورزي كه عمدتا به برنج كاري اشتغال داشتند به شبه جزيره شيما رسيدند ، قبيله ايزومو نژادي ديگر از قبل در سمت ديگر آن شبه جزيره رو به درياي ژاپن زندگي مي كردند . ايزوموها مجمع الجزاير ژاپني را بعنوان سرزمين اتشفشان ها يافتند و آن را به عنوان يك خدا مورد پرستش قرار دادند و آن را Okuninushinomikoto ( همچنين Onamuchi : به معني خداي زيارتگاه ايزومو) نام گذاري كردند . اين به اختصار به معني پادشاهي است كه مالك سرزميني پهناور مي باشد . اوناموچي به معني مالك حفره عظيم ( آتشفشان ) است.

تاج و تخت ياماتو رژيم ايزومو را نابود ساخت كه شديدا خداي آتشفشان را مي پرستيدند . اين منشا زيارتگاه ايزومو بود . از نظر سيستم مذهبي در شينتو ، زيارتگاه ايزومو بعد از زيارتگاه ايزاناگي در درجه دوم قرار مي گيرد كه در بالاترين مكان سيستم قرار دارد.

در اين ارتباط تعداد وسيعي از آتشفشانها در ژاپن وجود دارد . اين آتشفشانها درجه بندي شده و به عنوان پاك و مهذب مورد پرستش واقع مي شدند. و درجه آن ها بر اساي مقياس فوران آتشفشاني و زلزله هايي كه بوسيله آنها بوجود مي آمد تعيين مي شد . اين چنين درجه بندي هايي بعد از فوران ها انجام مي شد و بعد از فوران هر چه فوران بزرگتر بود درجه اعطايي به آنها بالاتر بود. چندين كوه ديگر مانند كوه چوكايزان در دوره رياست دوا و اعقاب ساكوراجيما با نامهاي مقدس Onamuchi ناميده مي شوند. به اين ترتيب اعقاب Ise ها كه از عرض دريا آمدند و صاحب مهارت برنج كاري و پرورش دهنده كرم ابريشم شدند بتدريج بر ايزوموها و هاياتوس ها كه در آن سرزمين از قبل ساكن شده و آتشفشانها را مي پرستيدند غلبه يافتند.

معرفي تمدن توصيف شده در Kojiki

از ديدگاهي متفاوت ، انسان ممكن است متعجب شود كه چگونه چنين مهارتهاي وارداتي پيشرفت نموده است . مهندسي عمران و فناوري آبياري توانست سرزمين هاي باتلاقي را قابل سكونت سازد و آن را به شاليزارهاي برنج تبديل كند. نرده ها به شكل محكمي نصب شد ، آب گذرها ايجاد شد و زمين ها محكم شدند. مي توان گفت كه اين تكنيك ها كه از شبه جزيره كره وارد شد تا شهر نارا و شهر كبوتو ساخته شود براي ژاپني ها سمبل تمدن عظيم محسوب مي شدند. مردم ژاپني اين جزيره اين موارد را بدست آورده و از آنها براي سبك زندگي خود بهره گيري به عمل آوردند.

بنابراين يك اسطوره شينتو در كوجيكي اين داستان را به ما به اين عنوان روايت مي كند: آسمان و زمين متولد شدند و زمين توسط چوبي مقدس به حركت در آمد . از آن جا كه Ises ها نژادي بودند كه به برنجكاري اشتغال داشتند ، آنها مزارع رابراي محصول برنج شخم زده و خانه ها را ساختند . اين امر در قسمت بعدي اسطوره منعكس شده است : محكم شكل بده و بنا كن و اين سرزمين شناور را اداره كن.

اما اخيرا براي اسطوره Kuniumi ( تولد كشور) تفسير جديدي اخيرا مطرح شده است . يك استاد تائو بنام فوجي فوكوناگا تئوري جديدي را در كتابش بنام بادهاي تائويسم توسعه بخشيده است ( ناشر جينبون سواين، 1997) كه كمييا گري در تائويسم معادل قسمتي از اين اسطوره است . به عبارت ديگر ، توصيف اين اسطوره متضمن اين روند است كه گل شامل عناصر فلزي است كه مي تواند ذوب شود و به منظور استخراج فلزات مانند جيوه، برنز و طلا به حركت در آيد .

در حقيقت، اظهارات مشابهي به اين چنين موردي از كميياگري ( علم تركيب فلزات و عناصر) را مي توان در بعضي از كتابهاي تائويسم پيدا نمود . مانند توصيف آن به عنوان كشوري كه هنوز جوان و بي ثبات است مانند روغني كه بر روي سطح آب شناور است يا اين بيان كه همانند ماهيان jerry است كه آشكارا به جيوه اشاره دارد . علاوه بر اين عبارت آتش مانند ني به سوي بالا مشتعل مي گردد معرف ظاهر شدن طلاست. اسطوره هاي تائو در زماني دورتر از زماني قرار دارند كه قبيله كره اي آبياري و مهندسي فناوري را توسعه دادند.

چندين داستان كه سير تائويسم را در ژاپن باستان دنبال مي كنند نيز وجود دادند.و قتي به صفت ao ni yoshi براي Nara مي رسد ni در ao ni yoshi فقط به معني رنگ قرمز نيست بلكه به معني جيوه هم هست. ( ao در زبان ژاپني به معني آبي است) . جيوه براي زيارتگاهها ، معابد يا مكانها به عنوان پوشش مواد براي رنگ آميزي آن ها با طلا ضروري بود. مثلا تنديس هاي بودايي اغلب با طلا رنگ آميزي شده اند اما طلا نمي تواند به طور كامل پخش شود مگر اين كه جيوه با آن مخلوط شود. اين نيز تئوري مذكور را تقويت مي نمايد .
دو هدف در استفاده از جيوه دارد . يك هدف حفظ ساختمانها است و هدف ديگر پيروي از اعتقاد به اسطوره تائو است مبني بر اين كه كساني كه از جيوه بخوبي استفاده ميكنند نا ميرا هستند.

بنا براين ، تعداد زيادي از معادن جيوه در سرتاسر ژاپن وجود داشت. چنين مكانهاي يك كلمه ni را در اسامي مكان هايشان همچنان حفظ مي كنند . رودخانه Niu Tanba ( tan در اين جا به معني كاراكتريكساني مانند ni ) يا زيارتگاه Niu و غيره نمونه هاي خاصي هستند. يك راهبه بودايي بنام كوبو و نيز موسوم به كوكاي به خاطر مشاركت اش در گسترش ايمان بودايي و نيز بخاطر سفرهايش به سرتاسر كشور براي ساخت معايد بودايي در دوره Heian شهرت داشت . مناطقي كه مورد بازديد كوبو قرار گرفته اند يك كلمه niu را در خود حفظ كرده اند . كوبو صاحب تكنيك پيدا كردن و استحراج معدن جيوه بود.
اما در بعضي از مكانها پس از حفاري معدن جيوه پيدا نمي شد . و فقط آبي كه فوران مي كرد حاصل مي شد . اين چنين مكانهايي اين روزها نيز باقي مانده است و آن ها را چشمه هاي كوبو بودايي مي نامند. وقتي معدني پيدا مي شد ، فرد به عنوان مهندس معدن ماهر مورد توجه قرار مي گرفت اما اگر معدن پيدا نمي شد فرد به عنوان شياد اخراج مي شد . اما از ديد خود او ، هدف اصلي گسترش بوديسم و ساخت معابد بودايي بود . بنا براين حتي اگر آب بيرون مي جهيد ،اما معدني پيدا نمي شد همچنان مورد احترام بود و آن آب بعنوان آب چشمه هاي خحسته مورد احترام قرار مي گرفت . مهارتها و تكنيكهاي ساخت سيستم آبياري و آب دهي به شاليزارها براي قبايل برنجكار ضروري بود . علي رغم اين كه هدف اوليه كوبو جيوه بود . با در نظر گرفتن اين امر جداي از ايده تاثير و نفوذ كيمياگري تائويسم در Kojiki ، انسان مي تواند در اسطوره kuniumi كشور) روند تاسيس كشوري را بخواند كه به تثبيت و شكل دهي آن سرزمين منجر شد.

برگرفته از
http://www.iid.org.ir/iidf/Con_Related_View.asp?2=22

No comments: