Thursday, September 20, 2007

ایران؛ ژاپن اسلامی؟

ایران؛ ژاپن اسلامی؟

ایران؛ ژاپن اسلامی؟!
اصولاً در کشورهای جهان سوم یا در حال توسعه، روش و شعارهای پوپولیستی و هیجان‌ برانگیز هنوز کارآیی خود را از دست نداده و این‌چنین شعارها و روش‌ها بیشتر احساسات مردم را برمی‌انگیزد. از این رو این راهکاری است برای دولت‌مردان چنین کشورهایی که قصد حکومت بر مردمان جامعه‌ی خود را دارند. اما باید توجه داشت که این شعارها و روش‌ها به مرور زمان و با به نتیجه نرسیدن برخی از سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رنگ می‌بازند که خود باعث آگاه شدن مردم از وضع موجود می‌گردد و این آگاهی موجب می‌شود مردم به این نتیجه برسند که دروغ شنیده‌اند و یا گاه پیش می‌آید که دولت‌مردانِ خود را در عرصه‌های بین‌المللی رها کرده و هیچ‌گونه حمایتی از سوی آنان نسبت به مسئولین جامعه‌ صورت نمی‌پذیرد. از این رو مهم‌ترین شاخصه برای یک سیستم یا نظام سیاسی که بتواند پایه‌های حکومت خود را چه در عرصه‌ی داخلی و چه در عرصه‌ی بین‌المللی مستحکم کند و دارای قدرت و پایگاهی در عرصه‌ی جهانی شود، اقتصادی پویا و دارای رشدِ روزافزون است که این می‌تواند یکی از مهم‌ترین شاکله‌ی تشکیل یک حکومت باشد. لذا باید توجه داشت که اساس و پایه‌ی یک اقتصاد نوین، برنامه‌ریزی دقیق و یک سیاست بسیار آرام در عرصه‌ی داخلی و خارجی است. با این تفاسیر وقتی به کشور خویش نگاه می‌کنیم، شعارهایی از این قبیل که: ایران را به "ژاپن اسلامی" تبدیل می‌کنیم، نفت را بر سرِسفره‌های مردم می‌بریم، قیمت‌ها را تثبیت می‌کنیم و ... باعث شادی بسیاری از مردم می‌شود چرا که با این شعارها خود را هم‌ردیف کشورهای صنعتی می‌بینند، اما با گذشت زمان وقتی با واقعیات روبه‌رو می‌شوند، می‌بینند که وضع موجود اقتصادی ـ سیاسی هیچ‌گونه سنخیتی با شعارهای مطرح شده از سوی دولت‌مردان ندارد. تورم بالای کالا نسبت به درآمد سالانه‌ی کارگران و کارمندان، مبدل شدن بازار داخلی به بازار خارجی، وارد کردن سیب‌زمینی و مرکبات تا این که به نقطه‌ای برسیم که حتی سنگ قبرمان را هم از خارج وارد می‌کنیم و صدها موارد دیگر نمونه‌هایی از عدم سنخیت وضع موجود در شعارهای مطرح شده است. لذا این سؤال پیش می‌آید که در چه زمانی و با چه شرایطی این قبیل شعارها می‌تواند به وقوع بپیوندد؟ همان‌‌طور که پیشتر اشاره شد یک برنامه‌ریزی دقیق اقتصادی ـ سیاسی لازم است تا به این مهم دست یابیم. اول این‌که کارهای اقتصادی را باید از زیر بنا پایه‌گذار‌ی کرد و از کارهای غیر کارشناسانه و شتاب‌زده پرهیز شود و دوم این‌که سیاست داخلی و خارجی کشور باید یک سیاست کاملاً آرام و به دور از درگیری‌های فیزیکی و روانی باشد و باید از هر گونه سیاست و ادبیات پرخاش‌جویانه چه در عرصه‌ی داخلی و چه در عرصه‌‌ی خارجی دوری گزینیم تا بتوانیم به پیشرفت‌های اقتصادی دست یابیم. سیاست‌ها و شعارهایی از این قبیل که: شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل آغاز شده، در صورتی که وزیر امور خارجه ایران عنوان می‌کند که یک بچه‌ مدرسه‌ای هم می‌داند که نمی‌توان کشوری را از روی نقشه حذف کرد. این که "هولوکاست" یک دروغ محض است، در حالی که رییس‌جمهور پیشین اندونزی عنوان می‌کند که: «من با آن‌که دوست خوب احمدی‌نژاد هستم، اما ناچارم اذعان کنم که او در اشتباه است. من از موزه‌ی هولوکاست در آوشویتس دیدن کرده‌ام و با چشم خود کفش‌های مردگان بسیاری را دیده‌ام. از این رو معتقدم هولوکاست روی داده است.»
ممکن است رییس جمهور پیشین اندونزی هم خیلی معتقد به هولوکاست نباشد، ولی وی با یک سیاست بسیار زیرکانه به مصالح کشور و مردمش می‌اندیشد و از اصرارهای نابجا و نبش قبر مواردی که در گذشته رخ داده خودداری می‌کند. از این رو با طرح چنین سیاست‌های جنگ‌طلبانه چگونه می‌توان جامعه‌ی جهانی را قانع کرد که برنامه‌‌ی هسته‌ای ایران صلح‌آمیز است؟ با چنین اعمالی، کشورهای صنعتی جهان از ایران دوری می‌گزینند و موجب تحریم‌های اقتصادی‌ می‌شود که فقط مردم باید تبعات آن را متحمل شوند. نکته‌ای که باید بدان توجه کرد این است که فروپاشی نظام اقتصادی مردم، می‌تواند مشروعیت یک نظام سیاسی را زیر سؤال ببرد و به نظر نگارنده این توصیه "کاسترو" به "اورتگا" را نباید فراموش کرد که در دوران جدید، ادبیات آمریکا ستیزانه را گفتار رسمی نسازد. این بدان منظور نیست که به آمریکا دست رفاقت بدهد بلکه روش و گویش باید تغییر کند.
تنها راه برای بهبود وضع اقتصادی ـ سیاسی فقط "اصلاحات" به معنای واقعی است: اصلاح برخی از قوانین اقتصادی و سیاسی. اصولاً کسانی هم هستند که در مقابل چنین تغییر ساختاری قد علم می‌کنند. این افراد را می توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته‌ی اول کسانی هستند که از طریق زد و بند‌های سیاسی و از طریق رشوه دادن، به منابع اقتصادی دست پیدا می‌کنند و مانند هشت پا بر این منابع خیمه می‌زنند. دسته‌ی دوم کسانی هستند که قدرت سیاسی را در دست گرفته و از هر گونه کاسته شدن اختیارات در قدرت سیاسی جلوگیری می‌کنند و دسته‌ی سوم ـ که از همه مهم‌تر است ـ نظامیانی هستند که در امور اقتصادی ـ سیاسی دخالت می‌کنند و بر اساس منافع خود، مانع از بعضی تغییرات در قوانین اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌شوند. از این رو به این نکته باید توجه داشت که تغییر وضع موجود فقط با اصلاحات واقعی قابل وصول است و این اصلاحات می‌تواند مواردی از قبیل: 1ـ برنامه‌ریزی دقیق اقتصادی از سوی اقتصاددانان 2 ـ ایجاد یک بازار رقابتی داخلی و کاستن واردات بیش از اندازه 3ـ خارج ساختن بازار خارجی از حالت تک قطبی به حالت چند قطبی 4 ـ جلوگیری از خروج سرمایه‌های مملکت چه در قالب کمک‌های بلاعوض یا به صورت وام‌های دراز مدت به کشورهای مسلمان یا غیر مسلمان 5ـ داشتن یک سیاست معتدل در عرصه‌ی بین‌المللی 6ـ جلوگیری از ورود نظامیان به مسائل اقتصادی ـ سیاسی، 7 ـ تقلیل دادن اختیارات برخی نهادهای اداری ـ سیاسی، و سایر مواردی که طرح‌شان فرصتی دیگر را می‌طلبد

برگرفته از
http://www.nasirboushehr.com/Journal-01-issue95-2171.html

No comments: