Tuesday, September 18, 2007

فرش باد


فرش باد
كارگردان: كمال تبريزي

تهيه كننده: عليرضا شجاع نوري
فيلمنامه: محمدحسن سليماني
مدير فيلمبرداري: حسن پويا
موسيقي: پيمان يزدانيان
طراح صحنه و لباس: مجيد ميرفخرايي
صداگذاز: مسعود بهنام
تاريخ آغاز فيلمبرداري: اواسط بهمن 1380
تاريخ اكران: 25 تير 1382

بازيگران

رضا كيانيان، تاكا آكايي آنوكي، فريبا كامران، شيرين بينا، مريم بوباني، فريد احمدجو و ميويا كي یو
خلاصه داستان:

يك طراح زن ژاپني بافت يك فرش را كه قرار است در كارناوال شهر ناكاياما به نمايش در آيد به بافندگان اصفهاني سفارش مي دهد اما مرگ او باعث ناتمام ماندن اين اقدام مي شود. در اين ميان همسر اين زن، هم بايد به فكر معالجه فرزند بيمارش باشد و هم كار ناتمام همسر خود را تمام كند. اما ورود اين دو به ايران سرآغاز ماجراهاي ديگري مي شود.
يادداشت:

فرش باد پس از فيلمهاي مطرح پايان كودكي، ليلي با من است، مهر مادري و شيدا تازه ترين ساخته كمال تبريزي است. فيلمبرداري اين فيلم اواسط بهمن 1380 در اصفهان آغاز شد. كمال تبريزي قبل از ساخت اين فيلم مجموعه بسيار موفق « دوران سركشي » را ساخت و پس از « فرش باد »، فيلم « گاهي به آسمان نگاه كن » را كارگرداني كرد

نقد فيلم

همشهري _ دكتر غلامعلي حداد عادل
ساكورا، دخترك ده ساله ژاپني، كه از مرگ مادر جوان خود به شدت اندوهگين است، همراه با پدر به ايران مي آيد تا آرزوي مادرش را برآورده سازد. مادر جوان او كه به هنر فرش ايران علاقه داشته، پيش از مرگ نقشه قالي زيبايي انتخاب كرده و آن را به ايران فرستاده تا بافته شود و در جشني بزرگ در ژاپن به نمايش درآيد.
قرار بوده فرش در اصفهان در كارگاه «مرادخان» بافته شود و «اكبرآقا»[رضا كيانيان] واسطه كار است. مسافران ژاپن به اصفهان وارد مي شوند تا فرش آماده را تحويل بگيرند، اما بر خلاف انتظار «ماكوتو» پدر ساكورا و اكبرآقا، فرش اصلاً بافته نشده است زيرا مرادخان آن چنان به سودپرستي مشغول است و آن قدر پول و مشغله دارد كه به كلي تعهد خود را براي بافت اين فرش فراموش كرده است. در حالي كه تنها بيست روز به جشن باقي مانده است، ماكوتو كه از اين خلف وعده و ناكامي غمگين و مأيوس شده، تصميم مي گيرد دست خالي به ژاپن باز گردد. اما روزبه، پسرك دوازده سيزده ساله اي كه به علت مريضي پدرش، درشكه پدر را در دست گرفته و با آن در ميدان نقش جهان كار مي كند، اصرار مي ورزد كه اكبرآقا «مهباجي» كه مدير داخلي كارگاه فرش مرادخان است بخواهد تا او و كارگرانش فرش را در مدت بيست روز باقي مانده به دست گيرند و به پايان رسانند. پيشنهاد روزبه پذيرفته مي شود و جنب جوشي همه جانبه آغاز مي گردد تا فرشي كه هديه و نماد فرهنگ و هنر ايران است بافته شود و بدين سان فرصتي پديد مي آيد تا هنر قالي ايران كه قدمتي چند هزار ساله دارد به موضوع اصلي فيلم سينمايي «فرش باد» بدل شود.


دار قالي به سرعت برپا مي شود و پس از چله بندي، بافت فرش آغاز مي شود. انبوه «خامه »ها به سوي كارگاه مرادخان سرازير مي شود و زن ها، آنها را در پاتيل هاي رنگ مي كنند و بافندگان، روز و شب، در سه نوبت پشت دار قالي مي نشينند تا آن را در موعد مقرر تحويل دهند. دست هاي ظريف زنان و نوجوانان، ميليونها گره را بر طبق نقشه پيشنهادي مادر ساكورا در تار و پود فرش مي نشانند تا به آرزوي او كه گفته بود: «انديشه من و تو، صد سال در فرش ايراني پايدار و باقي ماند» جامه عمل بپوشانند.

با چنين مضمون و موضوعي، فرش باد، صحنه نمايش و معرفي وجوه مختلف فرهنگ و هنر ايران مي شود. زمزمه زير لب قالي بافان كه شوق آنان را به شغلشان مي افزايد و ترانه هاي محلي ساده و صميمانه اي كه مي خوانند فيلم فرش باد را دلپذيرتر مي سازد.
كارگاه مرادخان، يك خانه قديمي است كه معماري سنتي ايران را معرفي مي كند. اكبرآقا و همسرش هم در خانه قديمي ديگري در محله پاقلعه اصفهان سكونت دارند كه در دوره زنديه ساخته شده و نقاشي هاي زيباي آن چشم و دل بيننده را مسحور مي سازد.

ا
نتخاب شهر اصفهان فرصتي فراهم مي آورد تا جلوه هايي از هنر و معماري اين شهر در فيلم به نمايش درآيد. شكوه و جلال رؤيايي سي وسه پل و صفا و آرامش جاري و هميشگي زاينده رود و عظمت و زيبايي ميدان نقش جهان و وسعت و قداست مسجد امام همه و همه در فرش باد جايي براي جلوه جلال و جمال خود پيدا مي كنند.
كارگردان براي آن كه «فرش باد» را به صورت مجموعه اي دلپسند از انواع هنرهاي ايراني درآورد در كارگاه قالي بافي «مرادخان» براي يك پسر و دختر جوان، مراسم عروسي برپا مي كند و جشن عروسي ايرانيان را، همراه با جلوه هايي از شادي و شادماني ايراني چاشني فيلم مي سازد.

اما زيباترين جلوه ايراني در فرش باد، نمايش اخلاق و منش و حسن سلوك ايرانيان با ديگران است. اين رفتار به زيباترين وجه در مناسبات ميان روزبه و ساكورا به نمايش درمي آيد. رابطه صميمانه و خالصانه آن دو كه از صداقت كودكان لبريز است در سراسر فيلم ديده مي شود. در حقيقت تنها روزبه است كه مي تواند گرد غم از چهره ساكورا بزدايد و لبخند شادي بر لبهاي او بنشاند. آنها، بي آنكه در برابر يكديگر احساس حقارت يا تكبر كنند با هم دوست مي شوند و بازي مي كنند و حتي گاهي با شيطنت خود ماكوتو و ميزبانان او را دچار دلهره مي سازند. روزبه ژاپني نمي داند و ساكورا هم فارسي بلد نيست، با وجود اين، آن دو موفق مي شوند با زبان حال با يكديگر سخن بگويند. از جمله صحنه هاي دلنشين فيلم، صحنه هايي است كه در آنها روزبه مي كوشد با كمك گرفتن از اكبرآقا، يعني تنها ايراني اي كه ژاپني مي داند، عباراتي سرهم كندتا به ساكورا بفهماند كه او را دوست دارد.
پيام ا
صلي فيلم كه دوستي و محبت بي شائبه انسانهاست. فارغ از مرزبندي هاي قومي و ملي در رابطه ميان روزبه و ساكورا شكل مي گيرد. آن دو كه در معركه و هنگامه كارگاه مرادخان شاهد بافته شدن فرش ايراني هستند، يك بار در سكوت شبانه اي كه همه در خوابند، هوس مي كنند به تقليد از بافندگان فرش، پاي دار قالي بنشينند و با انگشتان نازك خود نخي را به تار و پود فرش گره بزنند. يك نخ را روزبه گره مي ز ند و نخ ديگر را با رنگ ديگر ساكورا، كه هر دو كودكانه و خارج از نقشه و نابجاست. بعدها وقتي فرش با همت و تلاش همگان به موقع آماده مي شود و باشكوه و جلالي افسانه اي بر بدنه بلند ارابه اصلي در جشن بزرگ شهر در ژاپن نصب مي شود، دوربين در آخرين صحنه ها، روي همين دو گره متمركز مي شود كه به صورت دو نقطه زرد و قهوه اي در حاشيه فرش به جا مانده و به آرزوي مادر ساكورا كه گفته بود انديشه من و تو در فرش ايراني تا صد سال باقي ماند جامه عمل پوشانده اند. بيننده فيلم در اين لحظه، از لطافت اين پيام احساسي بس خوشايند و راضي كننده پيدا مي كند. گويي فيلم، تجسم تصويري غزلي است از شفيعي كدكني كه با بيت:
اي مهربانتر از برگ در بوسه هاي باران
بيداري ستاره در چشم جويباران
آغاز مي شود و با اين ابيات به پايان مي رسد:
پيش از من و تو بسيار، بودند و نقش بستند
ديو
ار زندگي را زين گونه يادگاران
وين نغمه محبت، بعد از من و تو باقي است
تا در زمانه باقي است آواز باد و باران

در فرش باد، لحظه ها و صحنه هايي هست كه چونان قند و نمكي چاشني فيلم مي شود و بر طعم فيلم مي افزايد. فرش باد تنها معرفي فرهنگ و هنر ايران به ژاپني ها و ديگر ملل نيست، بلكه معرفي آن به خود ايرانيان نيز هست. آنجا كه مرادخان، صاحب كارگاه فرش بافي، هنر را قرباني پول مي كند و پشت بام و ستونهاي بناهاي كهن اصفهان را به آب مي بندد و پاي درختان كهنسال نفت مي ريزد تا ميراث فرهنگي را نابود كند و به پول بيشتر برسد و يا آنجا كه در همان خانه قديمي كه كارگاه مرادخان است، عده اي از جوانان ما، به تقليد از بيگانه به رقص و پايكوبي به سبك غربيان مشغولند، لحظه هاي نكته آموز و عبرت انگيزي در فرش باد است كه بر آموزندگي و دلپذيري اين فيلم مي افزايد.

«فرش باد»، خالي از اشتباه نيست و ممكن است صاحب اين قلم يا بعضي از خوانندگان همه چيز را در اين فيلم نپسندند. شك نيست كه اين فيلم نمي تواند در همه صحنه ها و رفتارها و گفتارها، همه تماشاگران را راضي كند، اما در مجموع فيلم موفقي است. بزرگترين مزيت آن نگاه مثبت به ايران و ايراني و فرهنگ و هنر خودي است و كوششي است تا از ايران تصويري دل انگيز و از ايراني چهره اي انساني ترسيم شود.
فرش باد از اين جهت در نقطه مقابل فيلم هايي قرار مي گيرد كه در سالهاي اخير خواسته اند بر زشتي ها و ناهنجاري هاي جامعه ما انگشت تأكيد بگذارند و آنها را با بزرگ نمايي به چشم خارجيان بكشند و بعضي استثناها را قاعده جلوه دهند و حاشيه ها را به جاي متن بگذارند. فيلم هايي كه از مردم و آيين و سنت و انقلاب ما چهره اي سياه به نمايش گذارده اند و خود را به تشويق و تأييد ديگران دلخوش ساخته اند.
مردم، سياه نمايي را دوست ندارند. ايران در فرهنگ غني خود آن اندازه انديشه و سنت و آيين و هنر پسنديده دارد و مردم ايران آن اندازه بزرگي و بزرگواري دارند كه نيازي به اين همه اصرار بر ضعف ها و زشتي هاي خارجي پسند نباشد، فرضاً اگر آنچه ديگران ضعف و زشتي مي دانند، واقعاً ضعف و زشتي باشد، كه هميشه چنين نيست. فرش باد از اين حيث فيلمي ستودني و ديدني است.

برگرفته از
http://www.iranmania.com/movies/reviews/farsh_bad.asp

No comments: