Monday, November 10, 2008

نگاهی كوتاه به افسانه‌ها و اساطير ايران و ژاپن

نگاهی كوتاه به آفرينش سرزمين و انسانهای اوليه در افسانه‌ها و اساطير ايران و ژاپن

"در روزگاران بسیار قدیم چیزی جز ماده ای غلیظ و سیال در جهان وجود نداشت. این ماده ، خام و بی شکل بود و تا بی نهایت امتداد داشت . همه چیز آشفته و در هم و برهم بود … ” افسانه پیدایش ژاپن در کتاب قصه ها و افسانه های ژاپن این گونه آغاز می شود. در واقع افسانه به زمانهای بسیار دور تر از پیدایش ژاپن اشاره دارد. دورانی که هنوز هیچ خبری از هیچ گونه هستی نبود و تمام هستی به صورت ماده خام و بی شکلی بود. این نگرش به ابتدای جهان و اینکه همه چیز بی شکل و بی نام بوده را ما نیز در اساطیر خود داریم. آفرینش بنابر باور ایرانیان باستان در محدوده’ چهار دورهً سه هزار ساله تقسیم می شده است. در سه هزار سال اول که جهان مینوی است هنوز نه مکان هست و نه زمان و جهان در این دوران فارغ از ماده و حرکت . اما در این جهان مینوی از دو هستی سخن به میان می آید. یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور و زیبایی و شادی … و هر آنچه ذهن می تواند راجع به دنیای خوبی بیندیشد و دوم جهان بدی متعلق به اهریمن که تاریکی هست و زشتی و پلیدی . این تفکیک بین نور و تاریکی در افسانه پیدایش ژاپن نیز وجود دارد
" … درون توده در هم و برهم , روشنایی و اجزای خالصتر بالا آمدند و … عناصر سنگین و بزرگ تر اندک اندک به هم پیوستند “ در ادامه این افسانه آمده است که این اجزای سبک و نورانی بعد از پیوستن به هم گستره ای بزرگ و بهشتی به وجود آوردند به نام تاکاماگاهارا یا همان پهنه بلند سپهر برین و هم زمان با این اتفاق توده سنگین نیز به هم پیوستند و کره زمین را شکل دادند . که البته کره ای که در این مرحله به وجود می آید چیزی است کاملا متفاوت از کره زمین قابل سکونت و سطح آن تشکیل شده است از اقیانوسی بزرگ و روغنی . که این کره بعدها و هنگامی که نخستین زوج نیمه خدا / نیمه انسان برای سکونت روی آن از آسمان به زمین می آیند کم کم شکل می گیرد و به مرور به صورت کنونی خود در می آید. تفاوتی مهمی در پیدایش کره زمین در اساطیر ایران و ژاپن وجود دارد. در هیچ کجای تاریخ اساطیری ایران از چگونگی تفکیک میان زمین و آسمان سخن به میان نیامده است و فقط در این مرحله و در سه هزار ساله اول فقط صحبت از جدای میان نور و تاریکی یا همان اورمزد یا اهریمن می باشد و این تفکیک میان آسمان و زمین در دومین دوره سه هزار ساله اتفاق می افتاد

در ادامه افسانه ژاپنی می خوانیم که در پهنه بلند سپهر برین سه خدا به وجود می آیند. ایم-نو-مینا کا- نوشی یا خدای مرکز بلند پایهً سپهر , تاکا- می – موسوبی یا خدای بلند پا یه ً رویش و بالاخره کامی – می – موسوبی یا خداوند والای پایهً رویش . که اگر بخواهیم آنها را با خداهای که د راساطیر ایران وجود دارند تطبیق بدهیم باید آنها را معادل زروان ( خدای زمان ) و اورمزد و اهریمن در نظر بگیریم البته باید به این نکته توجه داشت که آنها دارای ویژگی های کاملا متفاوت با خدایان اساطیری ایران می باشند و تنها شباهت آنها در این می باشد که در ادامه سلسله موجودات از آنها آغاز می شود و در واقع در اساطیر دو کشور این سه خدا سر سلسله موجودات می باشند و دیگر موجودات بعد از آنها به وجود آمده اند. همچنین باید به این نکته توجه داشت که کارکرد و مرتبه آنها در اساطیر دو کشور متفاوت است. درباره خواستگاه این خدایان در کتاب اساطیر ژاپن آمده است ” نئی استوار از اقیانوس روغنی آغازین سر بر آورد و به خدایی بدل شد. هم در آن دم دو خدا یکی نر و دیگری ماده از این خدا هستی یافتند. ” اما به وجود آمدن اورمزد و اهریمن در اساطیر ایرانی چیزی فرا از این سادگی آفرینش خدایان ژاپنی می باشد. در نوشته های پهلوی آمده است که زروان خدای زمان _ که درباره چگونگی به وجود آمدن او چیزی در منابع در دسترس ذکر نشده بود _در هنگامی که چیزی وجود نداشت نیایشهای به جای می آورد ( در پیشگاه و برای چه کسی ؟ ) تا صاحب پسری شود با ویژگی های آرمانی اورمزد تا جهان را بیافریند. در پایان هزار سال زروان در اینکه این نیایشها به ثمر برسد شک می کند و در همان هنگام نطفهً اورمزد و اهریمن در بطن او بسته می شود. اورمزد ثمره نیایش صبر او و اهریمن میوه شک اوست . در ادامه اورمزد امشاسپندان را می آفریند که تعداد آنها شش تا و در روایتی هفت تن می باشند . امشاسپندان در واقع جلوه های اورمزد می باشند که هر کدام یکی از ویژگی های او را نشان می دهند و تجلی آن در عالم می باشند. امشاسپندان عبارتند از

بهمن به معنی اندیشه نیک، اردیبهشت به معنی بهترین اشه یا ارته یا راستی ، شهریور یا همان سلطنت و شهریاری مطلوب ، اسپندارمد یا اسفندارمد به معنی اخلاص و بردباری مقدس ، خرداد به معنی تمامیت ، کلیت و کمال است و امرداد به معنی بیمرگی و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانی . پس از آفرینش امشاسپندان ، اورمزد ایزدان را می آفریند که قوای منفی مقابل آنها دیوان می باشند که در جهان اهریمن می باشند و از آفریده های اهریمن می باشند. از مقدس ترین و محبوب ترین ایزدان نزد ایرانیان باستان می توان به مهر یا میترا و همچنین ناهید یا آناهیتا اشاره کرد که در مقابل هرکدام از آنها در جهان پلیدی، دیوی وجود دارد که در نبردی دائمی با ایزدان قرار دارند. در دنیای نیکی ، اورمزد از همه چیز آگاه است و می داند که اهریمن و دنیایی بدی وجود دارد ولی اهریمن که مظهر نادانی مطلق است در دنیایی خود از وجود روشنایی آگاه نیست. تا اینکه اورمزد فروغی از دنیایی روشنایی به قلمرو اهریمن می فرستد و او از وجود جهان دیگر باخبر می شود. اورمزد توانایی این را دارد که اهریمن را در مرز روشنایی متوقف کند ، اما چنین نمی کند زیرا در این صورت بدی جاودانه می شود. پس هنگامی که اهریمن از سرزمین تاریک خود بیرون می آید اورمزد به او پیشنهاد آشتی می دهد اما اهریمن آن را نمی پذیرد. سپس پیمانی میان آنها بسته می شود مبنی بر اینکه نبرد نهایی میان آنها نه هزار سال بعد از حمله نخستین انجام گیرد. پس از اینکه پیمان بسته می شود اورمزد دعای راستی یعنی اهونور (دعای اهونور مقدس ترین دعای زرتشتی که در آن راستی ستایش می شود.) را به زبان می آورد و بر اثر آن اهریمن بیهوش می شود و در طول سه هزار سال دوم در این حالت بیهوشی و در دوزخ باقی می ماند. در دورهً دوم سه هزار ساله اورمزد آفرینش گیتی را آغاز می کند. او از زمان بیکران، زمان محدود یا کرانه مند را می آفریند. سپس او در شش نوبت، پیش نمونه های شش پدیده اصلی آفرینش را می آفریند. که عبارتند از آسمان ، آب ، زمین ، گیاه ،جانور و انسان

پیش نمونه انسان گیومرث نام دارد که به معنی ” زنده میرا”، موجودی است درخشان و بلند بالا، این توصیفی که در اساطیر ایران از گیومرث شده است بسیار شبیه وصفی است که از ایزاناگی نخستین خدا/ انسانی که در افسانه پیدایش ژاپن به همراه جفتش ایزانامی و از طرف خدایان سه گانه برای نظم بخشیدن به کره زمین انتخاب می گردند هست.

" شما آشفتگی و هاویه زمین فرو دست ما را دیده اید . روزگار بسیار درازی است که در این حالت متزلزل و بی جنبش همچون چتر دریایی غول پیکری در اقیانوس فضا شناور است . نه زایشی ،نه رویشی و نه هنجاری … فرزندان من بر شماست که به آنجا روید و سرزمین شایسته و زیبا برای من درست کنید ” (افسانه پیدایش ژاپن ، ص ۵)
درباره آفرینش ایزاناگی و ایزانامی اختلافاتی وجود دارد بعضی آنها را فرزندان سه خدای سپهر برین می پندارند و استدلال آنها به سخن خدایان است که آنها را فرزند می نامند که نمونه آن در بالا آورده شده است. اما عده ای دیگر بر این عقیده هستند که آن دو آفرینندهً خود تاکاماهارا هستند. ایزاناگی در لغت به معنی مرد جذاب و ایزانامی به معنی زن جذاب می باشد. قبل از حرکت آنها به زمین خدایان یکی از بزرگترین گنجینهای پهنهً برین سپهر را به آنها هدیه می دهند و آن هدیه همان نیزه معروف و افسانه ای آمانانوبوکو بود. سپس آنها از طریق پلی که غالبا آن را رنگین کمان می دانند از آسمان فرود می آیند. در انتهای پل آنها با تاریکی مطلق که همه چیز را فرا گرفته است روبرو می شوند. این تاریکی به حدی است که آنها به جز دست یکدیگر در دست دارند چیزی را حس نمی کنند . ایزاناگی نیزه خود را در تاریکی فرو می کند اما نیزه با هیچ چیز برخورد نمی کند و در تاریکی فرو می رود. تنها اقیانوسی مایع در انتهای پل و زیر پای آنان قرار دارد. با بیرون کشیدن نیزه از نوک آن قطراتی مایع می چکد و بعد از مدت کوتاهی آن قطرات سفت می شوند و تبدیل به جزیره ای بنام اونوکورو می شود. در واقع آن مکان نخستین خشکی زمین می باشد. آنها که این معجزه را عنایتی از طرف خدایان می دانند با خوشحالی گام در خشکی می گزارند و هم زمان با ورود آنان تاریکی نیز از میان می رود و آسمان روشن می گردد. اولین کاری که آنها بعد از ورود به جزیره آنجام می دهند این است که به پاس تشکر از خدایان پرستشگاهی درست می کنند و آن را یاشیرودونو می نامند. سپس در میان جزیره ستونی بلند ایجاد می کنند تا همیشه از جایگاه اصلیشان که همان آسمانها می باشد یاد کنند و آن را آمانومیهاشیرا می نامند
تفاوت مهمی که در اینجا بین اساطیر ایران و ژاپن وجود دارد این می باشد که در افسانه پیدایش ژاپن ایزاناگی و ایزانامی به کمک نیزه اهدایی خدایان، که خود این نیزه جزوه کهن ترین نمادهای پرستش آلت نرینه در اساطیر ژاپن می باشد. موفق می شوند که زمین را خشک و قابل سکونت کنند .اما در اساطیر ایران پیش نمونه زمین که توسط اورمزد آفریده شده است مکانی است گرد و هموار و بدون هیچ پستی و بلندی و د ر جاهایی سخت و در جاهای بسیار نرم
مدتی بعد از سکونت ایزاناگی و جفتش در آن جزیره آسمان خود را از اقیانوس جدا می کند و شروع می کند به درخشش در بالای سر آنها این نکته و تاکید روی درخشش را هم ما در تاریخ اساطیری خود نیز می بینیم. ایرانیان باستان به دلیل مفهومی که از نام آسمان در می یافتند آن را از سنگ می پنداشتند و سپس آن را از الماس و از فلزی درخشان می انگاشتند. بعد از جدایی آسمان از دریا دو موجود نیمه خدا / نیمه انسان از خدایان می خواهند که زمین را برای آنها گسترش دهد . از طرف خدایان، به ایزاناگی الهام می شود که برای این کار آنها باید در قالب مرد و زن حقیقی در آیند . ایزاناگی این موضوع را به ایزانامی می گوید و قرار براین می شود که آنها ستونی که خود ساخته اند، هر کدام از جهتی دور زنند و هنگامی که دوباره به هم می رسند آنها زن و شوهر می شوند. پس آنها گرد ستون راه می افتادند یکی از راست و دیگری از چپ و زمانی که در آن طرف ستون به هم می رسند ایزانامی ابتدا لب به سخن باز می کند و بعد ایزاناگی جواب او را می دهد. سپس آنها همدیگر را در آغوش می گیرند . آنان هنر عشق ورزیدن را از نظاره عشقبازی دو دم جنبانک فرا گرفته و هنوز دیدار این پرنده برای مردم ژاپن یادآور نخستین نیاکان آنهاست و این پرنده برای آنها مقدس است. بعد از مدتی آنها صاحب فرزند پسری می شوند که ناقص الخلقه و به شکل ستاره دریایی است که هیچ استخوانی در بدن نداشته است. آنها به علت اینکه فکر می کنند به دنیا آمدن این فرزند نشانه خشم خدایان نسبت به آنها است کودک را در سبدی که از نی ساخته اند می گزارند و آن را در اقیانوس رها می کنند. این داستان ذهن خواننده را سریعا به طرف داستان حضرت موسی (ع) می کشاند البته این اسطوره بیشتر از آنکه شبیه داستان موسی (ع) باشد در اساطیر ما یاد آور داستان به دنیا آمدن زال می باشد. در شاهنامه آمده است که هنگامی که سام نریمان امیر زابل صاحب فرزند یا همان زال می شود وقتی می بیند که فرزند او سپید مو به دنیا آمده است از داشتن چنین فرزندی خجالت زده می شود و آن را در دامنه البرز کوه رها می کند و.....

در ادامه افسانه پیدایش، ایزاناگی و همسرش از علت خشم خدایان آگاه می شوند. خدایان از این خشمناک هستند که هنگامی که ستون را دور زده اند و به هم رسیده اند این ایزانامی بوده که ابتدا لب به سخن باز کرده است در حالی که همیشه مرد باید بر زن مقدم باشد. بعد از با خبر شدن از این موضوع آنان یک بار دیگر ستون را دور می زنند و این بار ابتدا ایزاناگی حرف می زند و ایزانامی با شرم و حیا پاسخ او را می دهد. سپس آنان آرام آرام با زمین پیرامون خود وحدتی احساس می کنند و عشق تازه ای را نسبت به هم دیگر در وجود خود حس می کنند. بعد از این آنها از خدایان می خواهند که زمین را برای آنان فراخ کند. غروب همان روز می بینند که خورشید با انوار زیبای خود در افق پایین می آید و در اقیانوس فرو می رود . شب هنگام طوفانی عظیم فرا می گیرد و صبحدم هنگامی که آن دو از آغوش هم بیرون می آیند مشاهده می کنند که هشت جزیره جدید از دل دریا و در همان نقطه ای که خورشید فرو رفته است سر بر آورده است . آنها برای هر کدام از این جزایر نامی بر می گزینند که در واقع این هشت جزیره همان سرزمین ژاپن می باشد. علت اینکه ژاپن را سرزمین خورشید تابان می نامند همین می باشد که ژاپن در محلی ایجاد شده است که خورشید در آنجا در دریا غروب کرده است.اما مسیر پیدایش نخستین زوج بشری در اساطیر ایران راهی کاملا متفاوت با اساطیر و افسانه های ژاپنی می باشد . در پایان سه هزار ساله دوم همدستان اهریمن که از بیهوشی سرکرده خود به رنج آمده اند به ترغیب او می پردازند تا او را از این حالت کرخی بیرون بیاورند. پس به تحریک جه یا جهی ، دیو زنی اهریمن را به کارزار تشویق می کنند. آنها با بر شمردن همه بدیهای که در دنیا می توانند انجام دهند موفق می شوند که او را از بیهوشی به در آورند . اهریمن از بهت بیرون می آید و به سپاس از جهی ، بوسه ای بر سر او می زند که همه ناپاکی های زنانه از این بوسه ناشی می شود. او سپس این خواهش جهی را برآورده می کند که همه مردان او را آرزو کنند. با بیرون آمدن اهریمن از بیهوشی حمله واقعی او در ابتدای سه هزار سال سوم آغاز می شود. در این زمان پیش نمونه های که توسط اورمزد آفریده شده بودند روی زمین قرار داشتند. آسمان روشن و پهناور بود. پیش نمونه آب قطره ای بود به پهنای همه آبهای عالم ، زمین بدون هیچ نا همورای ، گیاه پیش نمونه گیاهان شاخه ای بود که در بر گیرنده همه گیاهان دنیا بود. پیش نمونه چهارپایان مفید ، گاو “ایو داد” یا ” ایو کداد ” در کنارهً راست رودخانهً وه دائیتی در ایران ویچ آفریده شده بود
اهریمن روشنایی آسمان را با تاریکی می آمیزد. به آب می تازد و بخشی از آن را شور می کند و … بر اثر ترسی که به خاطر حمله اهریمن در زمین ایجاد شده است زمین بر خود می لرزد و کوهها و پستی و بلندیها در روی آن به وجود می آید . که مهم ترین آنها از نظر ایرانیان باستان ، کوه اسطوره ای هره برزینی یا همان البرز می باشد. زمین به هفت بخش و هفت کشور (اقلیم) تقسیم می شود. اهریمن به گیاه می تازد و آن را خشک می کند اما امرداد به کمک ایزد تیشتر یا همان ایزد باران رستنیهای گوناگون را در سراسر عالم می گسترانند. پلیدی همچنین به پیش نمونه گاو حمله می کند و آن را می کشد. اما از جسد گاو بعد از افتادن روی زمین انواع غلات و گیاهان دارویی سر بر می آورند. نطفه گاو به ماه برده می شود و بعد از مدتی از آن دو گاو دیگر در ایران ویچ به وجود می آید و سپس دیگر جانوران از جمله ماهیان و پرندگان به وجود می آیند

اهریمن سپس استویداد دیو را با هزار دیو مرگ دیگر یا به عبارت بهتر با هزار درد و مرض به سراغ گیومرث می فرستد اما هنگامی که اورمزد او را خلق می کرده در تقدیر او برای وی سی سال زندگی روی زمین را قرار داده است و در این مرحله گیومرث به خواب سی ساله می رود و اهریمن نمی تواند به او آسیبی بزند. هنگامی که گیومرث بعد از سالها از خواب بر می خیزد همه چیز و همه جا را تاریکی و پلیدی فرا گرفته است و دروغ جایگزین راستی شده است. سرانجام او در زمانی که برای او مقرر شده است به پهلوی چپ می افتاد و می میرد. نطفهً او که در هنگام مرگ روی زمین می ریزد در نور خورشید پالوده می شود و دو سوم آن را ایزد نریوسنگ، ایزد مردانگی نگاهداری می کند و یک سوم آن را سپندارمده ایزد بانوی زمین . بعد از چهل سال در همان نقطه شاخه ای ریواس از زمین می روید که دارای دو ساقه و پانزده برگ . این برگها مطابق با سالهای است که مشیه و مشیانه نخستین زوج آدمی ، در آن هنگام دارند. آنها که در سر ساقه های ریواس قرار دارند تنشان در کمر چنان به هم گره خورده که تشخیص اینکه کدام زن و کدام مرد است امکان پذیر نیست . این دو گیاه به صورت انسان در می آیند و روان به گونه مینوی در آنان داخل می شود. اورمزد اندیشه های اورمزدی را به آنان تلقین می کند:” شما تخمهً آدمیان هستید ؛ شما نیای جهان هستید؛ من شما را بهترین کامل اندیشی بخشیده ام . نیک بیندیشید، نیک بگوید و کار نیک کنید و دیوان را مستانید” .اهریمن و همدستانش سعی می کنند که آنها را منحرف کنند. اهریمن بر اندیشهً آنان می تازد و آنان نخستین دروغ را به زبان می آورند و آفریدگاری را به اهریمن نسبت می دهند. از این فریب و از این گناه نیروی آز بر آنان چیره می شود و گرسنگی و تشنگی بر آنان غلبه می کند و سر در گمی آنان آغاز می شود. به کفارهً این گناه مدتها از داشتن فرزند محروم می مانند. توبه می کنند و سرانجام می توانند با هم وصلت کنند. نه ماه بعد مشیانه جفتی را به دنیا می آورد که چنان به چشم پدر و مادر شیرین می آیند که مشیه و مشیانه آنها را می خورند. پس از آن اورمزد شیرینی فرزند را به اندازه ای قرار می دهد تا میل به خوردن از میان برود و نسل آدمی بر جای بماند. همچنین اورمزد به آنان کشاورزی و دامپروری و همچنین ساخت خانه و دیگر پیشه ها را می آموزد. از آن، آنها دارای هفت جفت فرزند می شوند که هر کدام با هم وصلت می کنند و هر کدام روانهً یکی از هفت کشور می شوند و نسل آدمیان از آنان ادامه پیدا می کند. زوجی که در ایران ویچ باقی می مانند و نسل ایرانیان از آنها ادامه پیدا می کند سیامک – نشاک نامیده می شوند از آن دو زوج فرواگ- فرواگین به وجود می آیند و از آن دو زوج هوشنگ – گوزک
البته قابل ذکر است که روایت پیدایش نخستین انسان در شاهنامه فردوسی کمی متفاوت است از روایتی که در اینجا آورده شد. در آنجا صحبتی از مشیه و مشیانه به میان نیامده است و تاریخ اساطیری در آن با گیومرث شروع می شود. در شاهنامه گیومرث به جای پیش نمونهً انسان ، نخستین پادشاه جهان است که مردمان را می پرورد و پوشیدنی و خورش نو برای آنان پدید می آورد . سی سال پادشاه است و همه در اطاعت او . مردم به کیش او در می آیند . او پسری خوب رو دارد به نام سیامک که در نبرد با دیوان گشته می شود و فرزند او هوشنگ اولین فرد از سلسلهً پیشدادیان می باشد و
در ادامه اساطیر ایران آمده است که مشیه و مشیانه بعد از به دنیا آوردن هفت زوج فرزند در صد سالگی می میرند. اما در افسانه پیدایش ژاپن تنها ایزانامی است که بعد از مدتی از دنیا می رود. هنگامی که در روی زمین سرزمین های بسیاری ایجاد می شود ایزاناگی و ایزانامی از خدایان می خواهند تا دوباره آنها را صاحب فرزند کنند . دعای آنها مستجاب می شود و در سالهای که در پی می آید آنان صاحب فرزندان بسیاری می شوند. ابتدا روح ( ایزد) دریا ، دومی روح کوهستان ، روح کشتزار ، درختان ، رودخانه و… با توجه به راهنمایی آنها جزیره ها بیشتر، خرمتر و زیبا تر می شود. فصلها پدید آمد و باد و باران کوهها و کشتزار ها را در نوردید. در همه جا جنگلهای انبوه رویید ، و پرندگان در بیشه ها شروع به آواز خواندن نمودن و… سپس آنان صاحب فرزند دختری به نام آماتراسو یا همان ایزد بانوی آفتاب شدند که در زیبایی و درخشند گی بی همتا بود . مدتی بعد ایزانامی خدای ماه را به دنیا آورد و او را تسو کیو می نامیدن . در اساطیر ژاپن خورشید و ماه خواهر و برادر و ساکن سرزمین آسمانی و دیاری هستند که به گونه ئی شگفت انگیز همانند ژاپن است . در این اسطوره ها خورشید و ماه یکی بعد از دیگری بر آسمان نمایان می شوند و پدید آورندهً شب و روزند. دودمان امپراتوری ژاپن خود را از نسل آماتراسو می داند و آینه که نشانی از روشنایی خورشید است را یکی از نشان های سلطنتی خود می دانند. البته در باره متولد شدن این دو ایزد به همراه ایزد طوفان در منابع مورد بررسی اختلافاتی وجود دارد . در کتاب اساطیر ژاپن آمده است که بعد از مرگ ایزانامی و هنگامی که ایزاگامی از سرزمین مرگ باز می گردد پس از انجام مراسمی آئینی و برای زدودن آثار آن سفر ، خدابانوی خورشید ، خدای ماه و سوسانو خدای طوفان از او زاده شدند و همچنین به این نکته اشاره شده که آنها از چشمان ایزاناگی هستی یافتند. با وجود این اختلاف در به دنیا آمدن این سه ایزد ، هر دو منیع در مورد بررسی در بارهً چگونگی مرگ ایزانامی با هم توافق دارند. مرگ وی به این صورت است که هنگامی که وی پسری آتشگون به نام کاگوتسوچی یا همان ایزد آتش را به دنیا می آورد درهنگام تولد وی قسمتی از بدن وی می سوزد و او دچار بیماری سختی می شود و با وجود پرستاری های ایزاناگی حال او هر لحظه رو به وخامت می رود. هرچه به او می خورانند بلا فاصله از بدن او دفع می شود. ازاین مواد دفع شده فلزات زاده می شوند. اما در اساطیر ایران فلزات بعد از مرگ گیومرث و از بدن او به وجود می آیند. بعد از مرگ ایزانامی او به جهان زیرین یا یومی یا همان سرزمین تاریکی فرو می رود ایزاناگی که در فراق همسر دچار دلتنگی شده است با وجود اعتراض ایزانامی در پی او رهسپار آن سرزمین می شود. در آنجا ایزانامی به یاری ارواح مادینهً زشت رو ایزاگامی را از آنجا بیرون می رانند به هنگام خروج ایزاناگی از مدخل ، ایزانامی فریاد می زند که به جرم این نا فرمانی او هر روز هزار نفر از ساکنان زمین را نابود خواهد کرد و ایزاناگی در پاسخ به او می گوید که وی نیز هر روز هزار و پانصد موجود تازه را هستی می بخشم . داستان ازدواج ایزاناگی و ایزانامی گویای هستی یافتن پدیده های طبیعت و روایت جدال آنان گویای ناپایداری زندگانی و وجود پدیده مرگ می باشد
منابع
۱. هلن و ویلیام مک آلپاین- قصه ها و افسانه های مردم ژاپن – ترجمه’ ابراهیم اقلیدی . انتشارات هرمس ( کیمیا) و مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها ,۱۳۸۱
۲. ژولیت پیگوت – اساطیر ژاپن – ترجمه باجلان فرخی . انتشارات اساطیر, چاپ اول ۱۳۷۳
۳. دکتر محمود حریریان و دکتر صادق ملک شهمیرزادی و… –تاریخ ایران باستان (جلد اول ). انتشارات سمت ,۱۳۷۷
دکتر ژاله آموزگار – تاریخ اساطیری ایران – انتشارات سمت , ۱۳۸۱
۴.

برگرفته از
http://www.irtools.info/forum/showthread.php?t=4751

No comments: